دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 25 هزارگزی جنوب خاوری ششتمد واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و115 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 25 هزارگزی جنوب خاوری ششتمد واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و115 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
آنکه خرمن او سوخته است. کنایه از مفلس و بیمایه. آنکه مایه بباد داده است. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) : زآنکه هر بدبخت خرمن سوخته می نخواهد شمع کس افروخته. مولوی
آنکه خرمن او سوخته است. کنایه از مفلس و بیمایه. آنکه مایه بباد داده است. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) : زآنکه هر بدبخت خرمن سوخته می نخواهد شمع کس افروخته. مولوی
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین، واقع در 15هزارگزی قزوین و چهارهزارگزی راه محمدآباد علم خانی. کوهستانی، معتدل. آب از چشمه و رود محلی. محصول آن غلات، بنشن، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و چوبداری. صنایع دستی قالی و جاجیم و جوراب بافی. راه آن مالرو و از محمدآباد علم خانی می توان ماشین برد. ساکنان از طایفۀ چگینی اند ولی تغییر مکان میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین، واقع در 15هزارگزی قزوین و چهارهزارگزی راه محمدآباد علم خانی. کوهستانی، معتدل. آب از چشمه و رود محلی. محصول آن غلات، بنشن، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و چوبداری. صنایع دستی قالی و جاجیم و جوراب بافی. راه آن مالرو و از محمدآباد علم خانی می توان ماشین برد. ساکنان از طایفۀ چگینی اند ولی تغییر مکان میکنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان کوچمبو بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 42هزارگزی شمال باختری داران و 9هزارگزی شمال راه شوسۀ ازنا به اصفهان. با 267 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان کوچمبو بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 42هزارگزی شمال باختری داران و 9هزارگزی شمال راه شوسۀ ازنا به اصفهان. با 267 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
چیزی که قسمتی از آن سوخته شده باشد. که جزئی از آن سوخته و جزئی سالم باشد. که از آتش آسیب دیده اما به کلی نسوخته و از بین نرفته است: پس مردی از آن ترسایان انجیلی نیم سوخته برگرفت و سوی قیصر رفت. (مجمل التواریخ)
چیزی که قسمتی از آن سوخته شده باشد. که جزئی از آن سوخته و جزئی سالم باشد. که از آتش آسیب دیده اما به کلی نسوخته و از بین نرفته است: پس مردی از آن ترسایان انجیلی نیم سوخته برگرفت و سوی قیصر رفت. (مجمل التواریخ)